کنگون ودریا -  نا خدا  و جاشو ... لنج  و موج  با هم الفت و انس دیر و درازی دارن، و رمز ورا زی  داشتن،

موج ها دریا تازه می کردن، ودرسرا سری با ساحل همه جوره با کمک تیفون وباد حمله می کردن، سنگ  ها  ی  گت  وهیکلی هیچ وقت نتونستن تا آخر مقاوم باشند. اما در عوض سنگریزه ها چون که  خیلی با هم چفت بیدن  بیشتر پا برجا بیدن. ای هم بخاطر  باهم بیدنشون . دربرابر موج ها- باهم سرپا می وامی سادن ، دلیل دیگه شم ای بید که تو جای خوشون یه کمی نرمش داشتن ومتحرک بیدن.وخیلی ساده از خوشون دفاع می کردن...

موج ها هم اگه کف می کردن نه عصبانی بیدن بلکه  قطره  ی "او"  وجودشون تو وقت  "اکسیژن" گرفتن تو شکن اندر شکن شون نفسی تازه می کردن، تا همیشه تازه باشن، ونو...

دسای زورمند بندر- تو غبه و وسط   "او" در برابر دریا کم می آورد.چقدر گفتن وتوضیح دادن توای قسمتکو سختن و دلگیر...چقد جونا ی شیرین تو ای "او" صور به تهلی، نفس آخر کشیدن ...! و ری ترش دریا هم ترسناک بید وهم جذ اب؟

اما حکایت  ناخدا و جاشو ولنج شنید ن  خاص  خوش داره ،

 رفت و اومد لنج ها با مردای قدیم از کنگون تا (عشتار) بصره "عراق" و از اونجا تا زنگبار درافریقا و هند که گاهی تا یکسال طول می کشید. کسب معاشی حلال و خاطراتی تلخ وشیرین از سالها ی سال زحمت  ومشقت به جون خریدن-  تجاربی جا نهاده وراه تلاش وکار تو دریا به ارث واهشته .

پاره چوب ها ی ساج سی سفر دریا مدیریتی  قوی می خوا س و ود لی قد سنگ ها س.  لازم داشت .که نه تو ون ونه جرئت هرکسی بید. 

نجارهای  لنج ساز تو همی منطقه بهشون می گفتن  گلاف .

تخته ی ساج بخاطر ای که "او" تو لایه  داخلی اش  نفوذ نمی کنه – ومحکم  هم بیده  تو ساختن لنج بکارمی رفت با هنر مندی  گلاف / گلاف هم می تونست نجاری کنه و ساخت وتعمیر لنج  هم انجام بدت اما نجار فقط کار نجاری ! انواع لنج های که می ساختن (بوم بزرگ/ بوم کوچک/ سمبوک/ شوعی / جالبوت )  سی > سفاری / صیادی / غواصی/ حمل ونقل / ....تو مدت حداکثر تا یکسال ونیم می ساختن . لنج "صفر(0)، سیش  اوشار" می گفتن ،  ...

ناخدا ئی مدیر یت  قوی  می خواست : که  مسئول جون جاشوا بید و هم مسئولیت لنج وهم خوب  انجام دادن سفر.حالا چه صیادی چه سفری؟  که ای مدیریت کو کار هرکس نی ( قابل توجه اونای که گاهی میگن توکنگون استعداد مدیریت )نی؟!!

... ناخدا  سی سفر معمولا با ده دوازده تا جاشو مرتب قول وقرار سفر می نهادن ، بعد از آماده کردن لنج / از نظر بدنه؛  شی خاصه / فتیله / نوره وسیفه مالی/ سرویس موتور و... لنج آماده میبردن سر اسکله / سرنشینای لنج ، مرکب از: ناخدا / کمک ناخدا/ شوفر(موتوری) / سکونی/ طباخ / ...

ناخدا کارت ملوانی و گذر نامه ها جمع می کنه و منفیس می بنده و جاشوا هم پی چانه، اووقت ها بانزدیک وابیدن  زمان سفر : کبوتر ومرغ وخروس وبز کهره و... گلاب وبنی زه ، خرما وانواع تولیدات کوزهگری با خوشون او ور میبردن، گاهی هم با ر تاجر / پسته؛ اوشه ، ...بلر لنج میزدن وسی اونا هم خوب بید. از نظر گلاته؛گلاتته  دستمزدی از نصفه ی  درآمد لنج  که خوش بحثش مفصلن  بین تعداد جاشوها بر اساس فعالیت ومیزان کارشون تقسیم میکردن./

طباخ هم بدستور ناخدا "ماچله" همو خورد وخوراک تو راهی می خرید. و ماچله وسریدان که "مینی آشپزخونه ی" لنجن  تحویلش بید.

چک کردن اوضاع هوا هم یه کاری بید بعهده ناخدا.

اگه بار تاجر (بازرگانی ) داشتن  مثه  زیره / پلاستیک/ پسته و کاه و ... یکی دوروز جلوتر جاشو زیر ماخدا  طوری که تعادل لنج حفظ  وابوت از توخن  سینه و طفر بار میزدن.  داشتن- البته بار خودش  تو اوضاع تیفونی مکافات بید. بیشتر اوقات تو شرایط  سخت  ناخدا مجبور ویبید که بار تو دریا بریزن...یه جریانی هم قدیما تعریف می کردن، یه لنجی  با ر شاحن از کاه زده بید و تو وسط دریا شو تیفونی شد. ناخدا گفت که کاه ها بریزن دریا واتفاقا صاحب بار هم باشون بید بعنوان جا شو؛ دید که  جلو چشه خوش  هی بار اش میریزن دریا ... او هم توتاریکی  دلش دید کرده بید. و سی جبران  وسایلی لنج تودریا می رخت هرچی دم دسس می اومد. آخرش هم رفت  لنگر"   بندش برید  و تو دریا ا نداخت .  صبح با یه بد بختی رسیده بیند نزیک جزیره ناخدا بلط انداخت .و او بغل کرد. وپناه گاه انتخاب کرد که به اصطلاح لنگر کنند. رفتن دومی لنگر تا نیس؟  ... و بعدها فهمیدن که کار صاحب باربیده ، ... حساب صاف ...؟!

اما از جریان حرکت وسفر لنج: بعد گرفتن مجور وبازدید مامور گلس لنج واز می کردن و خروجی اعلان ویبید و از بیرون اسکله  راهنما (مجری) قطب نما بید. کم کم از ساحل فاصله می گرفت  و هرچه کنگون تو چششون کوچتکر ویبید سی جاشوا عزیز تر بید....

و آخرین بدرقه کننده ها  صللال   بید. ری سرشون دوری می زدن و وامی گشتن سرساحل.

 وتو غبار دوری  کوه کمر ودریا همه به رنگ آبی می زد.  ومثلا سی دبی ستاره  عقرب تا لاوان تعین مسیر بیدو عقرب احمارین تا جزیره سری واز سری تا شارجه  عقرب  اکلیل  تو قطب نما نشانی  حرکت به او طرف بید یا بطرف قطر، سلبار و قطب. اینا اصطلاحات ورمز مسیر یابی بیده ...معمولا حداکثر تا 48 ساعت لنج ری" او" بید.

اونجا هم تو( دبی) فاصله 50 تا  100متری، اسکله - لنج مکثی میکرد تا  تفتیش و تطیبق مدارک  سرنشینان لنج ومنفیست  بوسیله ناخدا تحویل گمرگ می شد. اگه گرمای توسون بید که واقعا خیلی سخت تربه جاشوا  می گذشت.

اونجا  دل بو ا اگه پول دم دسش  نبید تا چشش به ویترین مغازه ها  می افتاد سی بچش "گل" می زد . واینجا هم  بچه سی بواش دلش لک می زد.  واخبار دقیق واگشتن لنج  خونه ی ناخدا بید.  وبچه های جاشو هم بعد ارمدتی  هرروز می رفتن سر اسکله ولب دریا  سرک می کشید ن تو غوغای دریا  شاید ای  سیاهی ازدیر لنج بوا ش اینا باشه ... جاشو هم سعی می کرد دس خالی نیات  ری بچه ها  واگه هم صرفی برده بید بچه ها تا مدتی نو نواربیدن . و بوی حفیظ میدادن.!؟... / قدردان زحمات قدیمیا باشیم....

برگردان اصطلاحات محلی: 1- جاشو = ملوان2-غبه = جای  بسیارعمیق دریا3-صور= شور4- تهل = تلخ 5-واهشته = گذاشته 6-گلاف = نجارکشتی ساز7- لنج = کشتی باری وصیادی معولا از جنس تخته یا فایبر گلاس8-منفیس= لیست 9-گلس= طناب لنج10-صللال= پرنده دریائی11-حفیظ= فروشگاه بزرگ12- بنی زه = سقز 13-تیفونی= طوفان 14-توسون = تابستان 15-شاحن = پر 16-طباخ= آشپز 17-زیره= گیاه داروئی وصنعتی 18-سینه و طفر = قسمت جلو عقب لنج 19-گلاته= دستمزد وحقوق 20-او*= آب/  عبدالمجید اورا